دختر/آدمکش p4
بچه ی همسایه بود وای 😑
رفتم خوابیدم🛌🏻
صبح پاشدم تخم مرغ درست کردم رفتم سر کار 🍳🏃🏻♀️
بعد کار اومدم خونه و دوش گرفتم 🛀🏻
از حموم اومدم و گفتم کاش ایزابل اینجا بود 😔
تا اینکه یهو صدای در اومد 😰
در رو باز کردم ایزابل بود 😳
اونو دعوت کردم تو امروز ماموریت نداشتم 😁
و چون جایی نداشت بمونه شب پیش من موند 🤗
خواهر عزیزم پیش منه فردا صبح رفتم خرید 🛍
برگشتم ایزابل رفته بود و یه نامه و یه کادو رومیزی بود 🧾🎁
از طرف ایزابل بود نوشته بود ممنون بابات پذیرایی 😄
این برای بهترین خواهر بزرگه دنیا آبجی ایزابلا 😊
اشکم در اومده بود در کادو رو باز کردم 😢
وای همون کیمونو ای که مامان گفت میده بهم👘
با یه جا کلیدی که دکمشون فشار دادم 💢
صدای لالایی مامان و من و ایزابل می اومد ❕
گریم گرفته بود گفتم ببخشیدددددددددد ب ب ببخشیییییییییییییییییییییییییید ببخشییییییییییییییییددد دددددددددددد ببخشیددددد خوابم برد و ........
_____________________________________________________
ببخشید دیر شد فردا قسمت بعد رو میذارم 😊 بای بای